- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
داغت اگــر نبود دو عــالــم نداشـتـیم چیــزى نداشتیم اگر این غــم نداشتیم امشب براى مــادرمان هم دعــا كنیم بى شیر او دو چـشمۀ زمـزم نداشتیم امسال هم لباس عزا را گرفت و گفت ما دلخوشى به غیــر محــرم نـداشتیم هركس كه گریه كرد مسیحاى عشق شد عیسى نفس به روضه تان كم نداشتیم ما را بگو كدام شب از گریه جان دهیم ما غیر اشك خویش كه مرهم نداشتیم ما را صدا زدند كه اینجا به سر زنیم زهــرا نبود حــلــقــۀ مــاتــم نداشتـیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
ای به گـنـجـیـنـۀ ِخلـقت دُر نایاب حسین رحمت واسـعـۀ حق تویی اربـاب حسین کشتی نوح هم از مرحمتت یـافت نجـات تویی امیــد رهــاییم ز گــرداب، حـسیـن نــرود نقش تو از لــوح وجــودم هـرگـز روز اول شده عکست به دلم قاب حسین هرگز از ظلمت دنیا به دلم نیست هراس تا تویی بر ســر من تـابش مهتاب حسین خواهری خیره به صحرا به زیر لب میگفت: لب خشک و عطش و خستگی و آب، حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
روز ازل که روضۀ تان را خــدا نوشت اول به جای کـعـبـۀ خود، کـربلا نـوشت چندین هزارسال خودش روضه خواند و بعد نام پـیـمـبـران اولـوالـعــزم را نـوشت... گــریه کن حسین... عــزادار کــربـلا... دیگــر ملک نگـفت ز انسان چرا نوشت چون قـیـمـتـی برای شـمـا در زمین نبود خود را برای خون شما خـون بها نوشت گــرچه بــرای اهــل گنــاه و عــذاب هـا روز قـیـامت از غـضب و از بلا نوشت میخواست رحمتش به همه جلوه گر شود بـاب الحـسـیــن بر در جنّت جــدا نوشت وقتی به عصر روز دهم می رسد لهـوف از عمق فاجعه چه بگویم چه ها نوشت... بالا گـرفت روضه و خـطـش شکسته شد اعضای جسم تان، همه را جـابجا نوشت وقتی که می رسیــد کسی سمت قـتـلـگـاه تن را جــدا نوشت وَ سر را جــدا نوشت حـالا که دشمنت شده خیـره به دست تان خاتــم نمانده بود، ز خــاتم چــرا نوشت؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شکر خدا که زندگی ام نذر روضه هاست شکر خدا که روزی ام از سفـره شماست شکـر خــدا که پــای شمــا سیـنـه می زنم شکـر خــدا که درد مــرا نـامتـان دواست عمــری نـفس زدم به هــوای نگــاهـتــان عمری سـرم به سایه این بیــرق عزاست قـلبــم به بــزم هر شبتان خو گرفته است چشمم به خاک خانه تان خــوب آشناست بر روی سنگ قبر من این گونه حک کنید این خانه زاد روضه و مجنون کربلاست روزیِّ اشـک چــشم مــرا مـرحمت کنید روزیِّ دیــده ای که نــذر کــردۀ شماست دل را به بــال شــال عــزا بسته ام مگــر یک شب ببینمش که روی گـنـبد طلاست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
هر کسی قطره بُوَد ذکـر تو دریــاش کند هر که سرمست تو شد مهر تو شیداش کند گر گدایی کند عالم ز همین خانه بس است هــر گــدا را کــرم دست تو آقــاش کـنــد هــر مریضی به شـفـاخــانـۀ تو روی آرد یـک نـگــاه تو طـبـیـبـانـه مــداواش کـنـد چه نیازی است که عیسی به زمین برگردد مرده را ذکــر ابـاالفـضل تو احیــاش کـند روز محـشـر به خــداوند قـسـم مــادر تو در پی گــریـه کن توست که پـیـداش کـند هر کسی گـریه کند بهر غـمت روز جــزا برکت اشــک تو هـمـسـایۀ زهــراش کند باز هنگــام محــرم شده ای شـاه غــریب پرچم ت را بــده جبــریل که برپــاش کند جنت حضرت حق خود به خودش زیبا نیست روضه های تو قرار است که زیباش کند
: امتیاز
|
توسل به سیدالشهدا علیه السلام
منظر دل های ماست کــرببلای حسین مــرغ دل ما زنـد پر به هــوای حسین یک نگه کــربلا به بود از صد بهشت جنت اهل دل است صحن و سرای حسین دیــدن باغ بهشت مــژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور ما و لقای حسین تــربت پاکش بود داروی هر دردمـنـد دار الشفای خــداست کــرببلای حسین ملک سلیـمـان بود در نظــرش بی بها آنکه گــدایی کـنـد پیـش گــدای حسیـن هرکه رود کربلا بوسه به خـاکش زند بشنود از قدسیان بانگ و نـوای حسین چون به عزا خانه اش پانهی آهسته نه بال مـلائک بود فــرش عــزای حسین خنده کنان میرود روز جـزا در بهشت هرکه به دنیــا کند گــریه برای حسین
: امتیاز
|
توسل به سیدالشهدا علیه السلام
تا گــریه بر حـسیـن تـمنـّای خلقت است بین من و تـمــام مــلائـك رقــابـت است نزدیــك می كـنـد دل ما را به هم حسیـن این اشك روضه نیست، كه عقد اخوت است مقبول اگر شداست نمازی كه خوانده ایم مُهر قبـولیش به خــدا مُهر تــربت است ما از غــدیـر سیـنه زن كــربــلا شــدیم این دست های رو به خدا دست بیعت است پیــدا شدیـم هرچه در این راه گــم شدیم یعنی فقط حـسیـن چــراغ هــدایت است از دخــل آبــروی حسیـن است خرج ما نوكر برای صاحبش اسباب زحمت است قرآن و منبر و دوسه خط روضۀ عطش ساعات خوب هفته همین چند ساعت است حالا كه بغض بسته به من راه حرف را مقتل بخوان كه موقع ذكر مصیبت است افــتـاده بود روی زمین زیــر دست و پا شعرم تمــام می شـود اینجا روایت است
: امتیاز
|
توسل به سیدالشهدا علیه السلام
بالاتــرین عبادت ما کار نــوکــری ست نوکـر شدن زمـیـنـۀ فـردای بهتری ست ما ســال هـا اسیــر کـمــالات دلــبــریــم او قرن ها مــدرس احساس دلبــری ست من عِرق خانوادگی ام روضه های اوست او شأن خانـوادگی اش ذره پـروری ست شغل شریف زندگی ام کـفـشـداری است این عشق یادگار من از ارث مادری ست با اشک روضه اش به مقــامات میرسند عـشق حـسیـن لازمـۀ هر پـیـمبری ست گــریـه کـنـان او همه از یک قـبـیـلـه اند قانون این قـبیله حسینی و حیــدری ست با هر کـسی که دست اُخــوّت نمی دهیـم عشق حسینِ فاطمه شــرط برادری ست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
ما بعد از آنکه بر غــم تو مبـتـلا شدیم بــا راه بــنــده گـی خـدا آشــنا شــدیــم هر کس وسیــلـه داشت برای هــدایتش ما با نســیــم روضـۀ تو با خــدا شـدیم وقتی که جاه ومال وهوس را همان گرفت با رمــز یا حسین ز شیطان جــدا شدیم ذکــر حسین اشــرف اذکــار عالم است گـفـتـیــم و همـدم هـمــۀ انـبــیــا شــدیم مسکین و مستکین و فقـیـر آمدیم و بعد با کـیـمـیـای مهــر شمــا پُـر بهــا شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فـرو نشست تأثــیـر گـریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خــدا برای غمت برگــزیده است با دست مــادرت ز بـقـیّـه ســوا شــدیم شبهای جمعه مادرتان روضه خوان ماست با نــاله های دل شکـنـش هم نــوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کــربلاست با یک سلام، راهی کــرب و بلا شدیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
تفسیر آیه های خــدا، شـرح ذات توست زنــده هنوز دین خــدا، از حیـات توست تعریف شیعه از عــرفه، مدح کربلاست جوشن کبیر، وصف تمام صفـات توست روز شهــادت تو خــداونــد جــلــوه کرد این تازه گوشه ای ز جلال ممات توست بهـت پـیـمـبـران الـهـی عـجـیـب نـیـست وقتی که کائنات، شب و روز، مات توست راه کمــال خـلــق، به تو خـتــم می شود چشم حسینیان سوی فُـلک نجـات توست قد قـامت الصلات، قـیام تو هست و بس اسلام، استــوار ز روح صــلات توست این گــریه بر مـصائب تو اوج مان دهد فیّاض اشک هستی و اینها زکات توست عــالــم حـریف شــور ســرِ ما نمی شود مستـی ما ز تــربت و آب فــرات توست در حسرت زیارت شش گوشه، نوکرت در انـتـظـار برگــۀ سبــز بــرات توست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
قبله تا طاق دو ابــروى تو را کم دارد چون نمازیست که انگـار خدا کم دارد همه خـلق ســر سفــرۀ تو مـهـمـانـنـد کــرم ســفــرۀ تـو بــاز گــدا کــم دارد دل ما با دو؛ سه تا کیسۀ زر خوش نشود ســائل خــانه ات ایـنـبـار دعا کم دارد گـریه کن هاى تو را قـلـب مصفا دادند هرکجـا گریه تو نیست صفــا کم دارد من پى تــربت بین الحــرمینم؛ بفرست چون مریضى که مریض است و دوا کم دارد تا رسیــدن به کمــالات بــلا بــاید دیـد هرکسى که نــرسیـده ست بلا کم دارد بین حــج کرببلا رفتى و یعنى حج هم نیست مـقـبــول اگــر کــرببلا کم دارد خانه ما دو سه ماه است حـسـینیه شده این وسط عکس تورا خانه ما کم دارد عاقل آن است که مسکین اباعبدالله ست هرکسى نیست در این خانه گدا کم دارد گریه کم دارم و فریاد زدن پس اى داد مانده حــالا جگــرم بین دوتا "کم دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز نهضتات مایۀ الهــام جهــان است هنوز بهر ویــرانــی و نــابــودی بـنـیـان ستــم خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز در فداکــاری مردانهات ای رهبـر عـشق چشم ایـام به حیــرت نگــران است هنوز کربلای تو پیام آور خون است و خروش مکتبات راهنــمای هـمگــان است هنوز تا قیــامت ز قیــام تو قیــامت بــرپــاست از قیــام تو پــیــام تو عــیــان است هنوز همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست در جهان موج جهاد تو روان است هنوز جــاودان بـیـنـمت استاده به پیکــار، دلیر "لا اری الموت"تو را ورد زبان است هنوز باغ خشکیدۀ دین را تو ز خون دادی آب نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز تـربت پــاک تو ای اســوۀ آزادی و عشق سرمۀ دیــدۀ صاحب نـظــران است هنوز خون گرمت زند آتش به سیه خـرمن ظلم که به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز انـقـلاب تو به ما درس فضیـلت آمــوخت نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز بر جبین «شفق» این لوحه گلرنگ غروب هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
ما را نـسـیــم پــرچــم تو زنده می کند زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند خشکیده بود چند صبـاحی قنات اشک این چشمه را ولی غـم تو زنده می کند آه ای قتـیل اشک، نفس های مــرده را شور تو، روضه و دم تو زنده می کند ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما: اســلام را مـحــرم تو زنــده می کــنـد ما با غــذای نــذریتــان رشـد کرده ایم جـان را عطای حاتــم تو زنده می کند آقا جســارت است، ولی داغ شیـعه را انگـشـتر تو، خــاتــم تو زنــده می کند بالای تــل هم آتش این قــوم خـفـته را آن خــواهــر مُکــرّم تو زنــده می کند این کشته فتاده به هامون حسین اوست خود را به اسم اعـظـم تو زنده می کند فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی مــا را امیــد زمــزم تو زنــده می کند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
شب تاریک هوای سحرش را میخواست شهر انگار خسوف قمرش را میخواست گـوشـۀ حـجره کسی چـشم به راه افتاده حـسـن دوم زهـرا پسرش را میخواست حضرت عسگری از درد به خود می پیچد زهـر از سینۀ آقا جگرش را میخواست آسـمـانـی ست امـامـی که زمـین افـتـاده آسمان جلوه ای از بال و پرش را میخواست شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را میخواست لحظـۀ آخر خود روضۀ عاشورا خواند منبر خاک غـم چشم ترش را میخواست تـه گـودال کـسـی روی زمـیـن افــتـاده خنجر شمر گمانم که سرش را میخواست دخـتـری دیـد که بالای سـرش نـامردی آمـده بود و نگـیـن پـدرش را میخواست
: امتیاز
|
توسل به سیدالشهدا علیه السلام
گریه میكردم ولی با آن وضو می ساختم داشـتـم بـا آبِ رویــم آبــرو می ســاخـتـم گریه ام غسل طهارت بود زیـر سایه اش فطرتم را از گناهان شست و شو می ساختم باید این مِی های جاری را گرفت و جمع كرد كوزه گر گر می شدم حتماً سبو می ساختم می گـرفـتم بیـشـتـر زآن چه تـوقع داشـتم تا خودم را با كریمان روبه رو می ساختم پیرهن مشكی تنم كردم ولی با نـخ نخـش ناقـصی های دل خود را رفـو می ساخـتم من رسول تُركم و روزی شوم قربانی ش چه سحـرها در خـیـالـم آرزو می ساختم امتحان كردم خودم روزی نمیگفتم حسین از شبـش تا صبـح با آهِ گــلـو می سـاختم عمر من طی شد میان سوختن یا سـاختن با لبش می سوخـتم با زلف او می سـاختم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
زخم گلوی حسین چـشمه خـون خداست خون خدا را فقط ذات خدا خون بهاست آن که ز خـون گـلو داده به قـرآن حیـات کشتهٔ او را اگر کشته بخـوانی خطاست مصحف آیات نور پیکر صد چاک اوست آیـنـۀ حُـسـن او آن سـر از تـن جـداست مـا هـمـه ذریّــه ایـم سـلـسـلـه عـشـق را طینت ما شعـله ای از عـطش کـربلاست شیعه ز بـاران اشک می کند ایجاد سـیل شیعه به دریای خون طالب خون خداست شـیـعه حـیـات ابـد از دم شـمـشیـر یافت شیعه به اوج عـطش تـشنهٔ جـام بلاست شور که شد با شعور، شور حسینی شود گـریهٔ با معـرفـت، معـرفـت کـبـریاست بزم وصال حـسین در دل دریـای خـون سیر عروج حسین از سر نی تا خداست زخـم جـوانان او خـنـدهٔ فـتح است و بس خون علی اصغرش خون همه انـبیاست هر نی نـیـزار عـشق فـاش نـدا می دهـد هرکه حسینی بود، رگ رگ او نینواست گـریه "میثم" خورد آب ز خـون حـسین فـانی معـراج خون، سـاقی بـزم بـقاست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
تمام عمر نهــم سر به خاک این درگــاه که لحظه ای تو کنی زیر پای خویش نگاه به دامنت ز ازل چنگ من گـره خورده بر آن مبـاش که دست مــرا کنی کــوتاه تو و کشیدن دامن ز دست من؟ هیهـات! من و جــدایی از این آستــان؟ معـاذ الله اگــر تـمــام زمیـن را نـهـنـد بـر دستــم گر از سپـهـر به جـنـگـم بیـاورند سپــاه نه دست می کـشـم از دامن مـحـبّـت تـو نه رو نهم به درِ دیگری از این درگــاه سفیــد رو چو تو نـشـنـیده و ندیده کسی که روی خویش نهد، بر روی غلام سیاه رسد چو نغمۀ قـرآن به گوش، در چشمم سرت به نوک سنان، جلوه می کند ناگاه چهــارده سده بگــذشتــه و هنــوز هنوز دلِ شـکـسـتـۀ ما با ســرت بُود هــمـراه به زیر کعب نی و تــازیــانه، عترت تو به قلب خـصم نهــادند، حســرت یک آه به غیر باب عنایات و رحمت و کـرمت کجــا به "میثم" آلــوده می دهنـد پــنــاه؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسین علیه السلام
عــاشـق درد همــان درد بود درمــانش زخــم گــردد پر پــرواز هُـمـای جـانش نازم آن خانه به دوشی که پس از طیّ طریق تیغ عشق تو کند در یَـم خـون، مهمانش روح عاشق که عروجش گذرد از ملکوت مرغ عشق است و بود لانۀ تن زندانش این حسین است، حسین است، حسین است، حسین که به تــوحیــد دهد روح، تن عـریـانش سینۀ بحــر کشد شعـلـه به یــاد عطشش بــر دل آب بُــود، داغِ لـبِ عـطـشـانـش اوست آن قاری قرآن که پس از بوسۀ وحی بوسۀ چــوب بُود، اجــر لب و دنــدانش روز محشر که غضب از همه سو موج زند رحمت واسعــه، جـاری بُود از دامانش پای میــزان چو کمــر بهر شفاعت بندد نبــرد قاتــل او هـم طمــع از احســانش رحمت و عفو دو قطره بُود از خون گلو وسعت حشر بُود، گـوشه ای از میدانش آن چنان سینه سپـر کرد و مقــاوم استاد که به هم خورد گره، زخم تن از پیکانش گشت قربانی و هفـتاد و دو قــربانی داد جان ما، جان همه خلق جهان، قربانش! پر ز آیات شد آن مصحف زهرا "میثم"! بس که با تیــر نوشـتـنـد به تن، قــرآنش
: امتیاز
|
توسل به سیدالشهدا علیه السلام
لطف حسیــن ما را تـنـهــا نمیگــذارد گر خـلـق وا گــذارد، او وا نمیگـذارد او کشتی نجات و کـشتی شکسته ماییم مولا به کــام غــرقاب ما را نمیگذارد هَل مِن مُعـیـن او را باید جــواب دادن شیــعــه امــام خود را تنها نمیگــذارد زهرا به دوستانش قول بهشت داده است بر روی گفتۀ خویش او پــا نمیگـذارد ما و فـسـرده حــالی مــولا نمیپـسـندد مسکین و دست خــالی مولا نمیگذارد از بس گناهکــاریم ما مستحــق نـاریم باید که سوخت ما را زهـرا نمیگذارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
ﮐﻌﺒﻪ ﯾﮏ ﺯﻣﺰﻡ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋـﺎﻟﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﺸﻢ ﻋﺸّﺎﻕ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻡ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺯﻣــﺰﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺮﮐﺠﺎ ﻣﻠﮏ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺣﺴﯿّﻨﯿﻪ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﻡ ﺷــﻮﺭ ﻣﺤــﺮّﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﻣﺤـﺮّﻡ ﻧﻪ ﺻﻔﺮ ﺑﻠﮑـﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭﮤ ﺳﺎﻝ ﮐﻌﺒــﻪ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏـﻤـﺖ ﺟــﺎﻣــﮥ ﻣـﺎﺗــﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﺧـﺪﺍ، ﮔــﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﺍﺷــﮏ، ﺍﺭﺛــﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺫﺭّﯾــﮥ ﺁﺩﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﺎﺯﻡ ﺁﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻫﻤﭽﻮ ﺧــﺪﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻋـﺎﻟــﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﻣﺎﺗﻢ ﺗﻮ ﺑﺴﮑﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺟــﺎﯼ ﺩﺭ ﭼﺸــﻢ ﺭﺳــﻮﻻﻥ ﻣﮑــﺮّﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﺟﮕـﺮﻡ ﺯﺧﻤﯽ ﺁﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﮐﻪ ﺯﺧــﻢ ﺑﺪﻧﺶ ﻫﺮ ﺩﻡ ﺍﺯ ﺯﺧﻢ ﺩﮔﺮ ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﻣﺮﺣـﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻏﻀﺐ ﺭﺍ ﺧﺎﻣـﻮﺵ ﻫﺮﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﺪﮤ ﺧﻮﺩ ﯾﮏ ﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﯾﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﻧﻔﺮﻭﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺑﺎﻍ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺮ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﯿﻮﻩ ﺯ ﻧﺨﻞ ﺗﺮ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺩﺍﺭﺩ
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
آتش عشق تو گر نیست کسی ایمن نیست بی عنایات شما خضر شدن ممکن نیست مؤمن آن است که عشق تو به دل دارد وبس هرکسی نیست گدای در تو مؤمن نیست قدر این اشک و دل سوخته را میـدانـیم شیعه هرگز به امانات شما خـائن نیست تو ضمانت نکنی در شب قبـرم چه کنم؟ بار عصیان مرا جز تو کسی ضامن نیست همه در پــای مصیـبـات شـمـا میـسوزند درحسینیه دگر صحبت اِنس و جن نیست سرِ هـر مــأذنه فــریاد کـشـیـدیـم حسیـن تا بــدانند فقط عشق تو در بــاطن نیست بار یک عمر گنــاه است که باخود دارم "قد اتاک" ای که بغیر تو کسی محسن نیست آبِ دریا، شِنِ صحرا همه گــریان تـوأند ارزش منکر اشک تو به قدر شِن نیست به خدا لحظه ای از زندگی اش خیر ندید هر کسی در سرِ بازار شما ساکن نیست کربلا جای خودش صحن رضا جای خودش لــذتی مثــل نــمــاز حــرم ثــامن نیـست آه اربــاب چــرا اهل حــرم میــلــرزنـد؟ خیـمـۀ ســوخـته بهر حرمت ایمن نیست شکرحق روی سرم سایه سرخ علم است تا قیــامت بزنم نــالـه برای تو کــم است
: امتیاز
|